سلام هوای ابستن شهریور گوارایتان باشد وگرمای مردادهم که گذشت نوش جانتان .اینشالله مهر وابان هم زنده باشین تا باد پاییز به جانتان بخورد واماده تان کند برای پالتو ...نمیدانم شاید یک کمی امروزی تر اورکت یا پلیوریا یه چیز جدیدتر .....جمی دانم تیشرت نه ببخشین یه چیزی تو مایه های کت وشلوار وجلیقه مثلا
به هر حال من منتظر 19 شهریورم که دوران اموزشی دوماهه پسرم تمام بشود و منتظر 11 شهریور روز تولد خودم هم نیستم اصلا ودیگه اینکه میترسم بارندگی شروع شود ومن سقف خانه ای که دارم می سازم ایزوگام نفرموده باشم که انوقت خر بیار وباقالی بار کن وانشالله این
وانشالله این روز ها همین طور با کندی وارام میگذرد ...بگذرد
الحق این سربازی هم عجب موضوع با اهمیتی است در زندگی یک نوجوان ........وچقدر ضرورت اش را ادم احساس میکند ...بچه ای که تا دیروز تا ساعت 10 صبح میخوابید وبابا وننه پشم حالا باید نیم ساعت قبل از اذان بلند شود وهمینطور ادامه دهد تا شب دوبار در ظرف یک ماه قبل رفتم پادگان یعنی 500 کیلومتر را شبانه با ماشین رفتم چند ساعت هم منتظر ماندم تا 3 ساعت مرخصی ودیدن و باز برگشتم .........
انصافا فکر نمیکردم این شازده پسر طاقت بیاورد وتاالان نزدیک به 2 ماه از پادگان بیرون نیاید وبا ان برنامه فشرده ونامتجانس کنار بیاید .
می خواستم عکس اش را با لباس سربازی برایتان بگذارم ولی دیدم به هر حال لباس نظامی لباس نظامی است حتی اگر درجه اش سرباز باشد انوقت بیا وهی بگو بابا توجیه نبودیم نمی دانستیم اینتر نت اخ است وجای اجنبی واطلاعات نظامی ومحرمانه را نباید در انجا گذاشت .پس ببخشید اینشالله بیاد مرخصی با لباس زیر برا دوستداراش شاید یه کاری کردیم ....قربون همگی